معنی قصر زرد - جستجوی لغت در جدول جو

لغت نامه دهخدا

(رِ زَ)

گیاهی است بیابانی، عرفج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به عرفج شود

(صَ رِ زَ)

رجوع به صبر شود

(فِ)

قصرال قصر فرس، یکی از قصور چهارگانه حیره. (معجم البلدان از ادیبی)

(قَ رِ زَ)

در بصره در محلۀ مربد واقع است، و به مسلم بن عمرو بن حصین بن ابی قتیبه بن مسلم تعلق دارد. مسکین دارمی در اشعار خود از آن یاد کرده است. (معجم البلدان)

(قَ رَ / رِ یِ زَ)

کنایه از آفتاب عالم تاب است. (بهار عجم) (آنندراج)

(قُ صِ زَ)

کنایه از آفتاب است در محل غروب. (آنندراج). رجوع به قرصۀ زر شود

سبر زرد شبر زرد شیره گیاه سبر شیره شبیار

سرشک زرد، خور

گرده زر گرده زرخوربری، خور

آلوئس

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما